معجزات علمی قرآن کریم 3

متن مرتبط با «تنها مخاطب خاص من» در سایت معجزات علمی قرآن کریم 3 نوشته شده است

سلام من به حسین وبه اشک سینه زنانش

  • سلام, من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی به چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مـهـدیسـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش به لحظه های پـر از حزن غرق درد و ملالشسـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه , ...ادامه مطلب

  • بله ضامن آهو که میگن ایشونه

  • #داستانک_معنوی #داستانی_واقعی ازروایت #شب_اول_قبرآیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) نقل می کنند :شب اول قبرِ آیت‌‌الله شیخ مرتضی حائری برایش نماز لیلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازی که در بین مردم , ...ادامه مطلب

  • خدا گفته اینا رو از من بخواهید

  • #مناجات_عاشقانه به به  دعاهایی که خدا در قرآن بهمون تقلب داده که اینطوری ازش بخواهیم 6 دعــــای قــــــرآنــــــی 1ربَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتحْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَ, ...ادامه مطلب

  • خاص ترین تذکر خداوند

  • یک تلنگر و تذکر خاص در ادبیات قرآن، آیه به آیه توحید دیده و تاکید شده است. شرط عبودیت اقرار به یگانگی خداست. حالا در #قرآن خداوند برای اینکه اهمیت احترام به پدر و مادر را نشان دهد بلافاصله پس از دعوت به پرستش خود، مومنان را به احترام پدر و مادر دعوت میکند: « لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً » (بقره / 83) جز خدا را نپرستید وبه پ, ...ادامه مطلب

  • احادیثی ارزشمند از حضرت عیسی علیه السلام

  • احادیثی ارزشمند از #حضرت_عیسی_علیه_السلام 1️⃣ حضرت عیسى علیه السلام: کسى که بتواند جلو ستم را بگیرد و نگیرد، همچون کننده آن ستم است. چگونه ستمگر بترسد درحالیکه در میان شما امنیّت دارد و کسى او را از ستم نهى نمی‌کند؟ در برابرش نمی‌ایستند و دستش را کوتاه نمی‌سازند؟! با چنین وضعى، چگونه ستمگران از ستمکارى خود کوتاه آیند و چگونه مغرور نگردند؟! آیا کافى است , ...ادامه مطلب

  • دوستان را کجا کنی محروم توکه با دشمن این نظر داری

  • داستانک معنوی از منبر پایین آمد و مردم، مجلس را ترک می گفتند. شیخ ابوسعید ابوالخیر، امشب چه شوری برپا کرد. همه حاضران، محو سخنان او بودند و او با هر جمله که می گفت، نهال شوق در دل ها می کاشت، اما من هنوز نگران قرضی بودم که باید می پرداختم.وام سنگینی بر عهده داشتم و نمی دانستم که چه باید کرد.پیش خود گفتم که تنها امیدی که می توانم به آن دل ببندم، ابوسعید , ...ادامه مطلب

  • دوستان را کجا کنی نومید تو که با دشمن این نظر داری

  • داستانک معنوی در میان قوم حضرت موسی جوانی بود که آشکارا و نهانی هر نوع گناهی را انجام میداد و قوم بنی اسرائیل از شدت گناهان او به تنگ آمده بودند و از دست او به پروردگار خود شکایت کردند. خطاب الهی به موسی رسید که آن جوان را از شهر بیرون کن که به واسطه او،آتش غضب الهی بر اهل شهر نازل آید.حضرت موسی(ع) آن جوان را به قریه ای از قرای آن بلد تبعید کرد. خطاب آمد ک, ...ادامه مطلب

  • داستانی از آثار همنشینی

  • داستانک معنوی آثار همنشینی... ابوهاشم جعفرى مى گوید امام رضا (علیه السلام) به من فرمود چرا تو را نزد عبدالرحمن بن یعقوب مى بینم؟ابوهاشم گفت او دایى من است.حضرت فرمود او درباره خدا سخن ناهموار و غیر قابل قبولى مى گوید، سخنى که با آیات قرآن و معارف اهل بیت ناهماهنگ است.خدا را به صورت اشیا و اوصاف آن وصف مى کند، بنابراین یا با او هم نشین باش و ما را واگذار یا, ...ادامه مطلب

  • عبادت ارزشمند و واقعی از نظر خداوند

  • می گویند که خداوند آدم و همسرش را از بهشت راند چون حرف او را گذاشتند و منطق را برداشتند،آنگاه که فرمان داد از فلان میوه مخورید، خود نیک میدانست که , ...ادامه مطلب

  • من با خدا معامله می کنم

  • داستانک معنوی مردی داخل بقالی محله شد ، و از بقال پرسید که قیمت موزها چقدر است ؟بقال گفت : شش هزار تومان و سیب هشت هزار تومان ... در این لحظه زنی وارد مغازه شد که بقال او را می شناخت ، و اونیز  در همان منطقه سکونت داشت  . زن نیز قیمت موز و سیبها را پرسید و مرد جواب داد  : موز کیلویی دو هزار تومان و سیب  سه هزار تومان ..زن گفت : الحمدلله و میوه ها را خواست .. مرد که هنوز آنجا بود از کار بقال تعجب کرد و خشمگینانه نگاهی به بقال انداخت و خواست با او درگیر شود که جریان چیست ... که مرد بقال چشمکی به او زد تا دست نگه دارد و صبر کند تا زن از آنجا برود ...بقال میوه ها را به زن داد و زن باخوشحالی گفت الحمدلله بچه هایم میوه خواهند خورد و از آنجا رفت ، هردو مرد شنیدند که چگونه آن زن خدا را شکر می کرد ...مرد بقال روبه مرد مشتری کرد و گفت : به خدا قسم من تو را گول نمی زنم بلکه این زن چهار تا یتیم دارد ، و از هیچ کس کمکی دریافت نمی کند ، و هرگاه می گویم میوه یا هرچه می خواهد مجانی ببرد ناراحت می شود ، اما من دوست دارم به او کمکی کرده باشم و اجری ببرم برای همین قیمت میوه ها را ارزان می گویم ..من با خداوند معامله می کنم و باید رضایت او را جلب کنم . این زن هر هفته یک بار به اینجا می آید به خدا قسم و باز به خدا قسم هربار که این زن ازمن خرید می کند من آن روز چندین برابر روزهای دیگر سود می, ...ادامه مطلب

  • من آخرتم را با دنیا عوض نمی کنم

  • نگاهم به ویترین های شیشه ای معازه ها بود و مسیرم را طی میکردم؛ هیچ عکس العملی را نسبت به مردمی که تنه هایشان را به پیکر نحیفم میکوبیدن نداشتم. شاید با خود فکر کنی، انقدر خرید برایم مهم است که به هیچ چیز توجه نشان ندهم؟ نه، اینطور نیست، نگاه من به لباس هایی که گاهی برقشان چشمانم را میگرفت نبود، نگاهم به دنبال تکه کاغذی بود که شاید بر روی ویترین مغازه ای چسبیده باشد و حامل جمله ی"به یک فروشنده نیازمندیم "باشد. ماه هاست به دنبال کار میگردم، انقدر روزنامه ها را زیرو رو کرده ام که بدانم برای دختر جوانی که فقط مدرک دیپلم دارد و نه تایپ بلد است و نه کامپیوتر و از دار دنیا یک مادر مریض دارد شغلی نیست. در اخر به ذهنم رسید که شهر را وجب کنم و به دنبال همان تکه کاغذ چسبیده بر شیشه باشم. با دیدن همان کاغذ معروف لبانم را که از خشکی ترک برداشته بود انحنا یافت. بر سرعت قدم های بی جانم افزودم و با گام های بلند وارد بوتیک شدم. پسر جوانی که پشت پیشخوان بود پرسید:میتوانم کمکتان کنم؟ در جوابش گفتم:برای اعلامیه ی پشت شیشه امده ام. نیم نگاهی به مسیری که با دستم نشان میدادم انداخت و بعد از نگاهی به خودم گفت:متاسفم، شما مناسب این کار نیستید. جویای دلیلش شدم و چه احمقانه انتظار داشتم جوابی متفاوت تر از مغازه های قبل دریافت کنم؛ ولی باز همان اواهای تکراری گوشم را پر کرد. "شما مناشب اینکار نیستید چرا, ...ادامه مطلب

  • مناظره امام رضا ع و جاثلیق خداناباور

  • داستانک معنوی #مناظره امام رضا و جاثلیق خداناباور جاثلیق می گفت :عیسی خــــــــــداست. و بر عقیده اش پافشاری میڪرد.امام رضاع فرمود:ما به عیسی ایمان داریم،او فقط یڪ عیب داشت!ڪاهل نماز و ڪم روزه بود!جاثلیق برآشفت:چه میگویی؟! او حتی یڪ روز افطار نڪرد وشبها تا صبح در نماز بود!!امام با آرامش فرمود :عیسی برای چه ڪسی نماز میخواند و روزه می گرفت؟! مگر او خــــــــــدا نبود؟جاثلیق ڪه جا خورده بود سرش را انداخت پایین.گنگ شده بود انگار...☘ منبع : 14 خورشید و یک آفتاب *************************************** قرآن - مناجات عاشقانه - داستانک معنوی عکس نوشته های زیبا در مورد خدا مطالب تلنگر - حکمتهای نهج البلاغه داستانهای قرآنی -مطالبی در مورد انسانیت مطالب آموزنده معنوی و پرسش و پاسخ معنوی و صو,خداناباور ...ادامه مطلب

  • نفرین نکن ابراهیم من بنده هامو دوست دارم

  • #داستانک_معنوی #تلنگر خدا به حضرت ابراهیم بهترین دوست زمینی اشابراهیم دیگر #نفرین مکندر تفسیر آیه شریفه :‏ ‏« وَکَذلِکَ نُرِى إِبرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِیَکونَ مِنَ المُوقِنِینَ: و اینگونه ملکوت آسمان‏ها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم و براى این که از زمره اهل یقین گردد » .‏نوشته‏ اند که : خدا وقتى چشم‏ انداز ابراهیم را همه آسمان‏ها و زمین قرار داد ، و همه ‏#حجاب‏ها را از دیده او برداشت ، و زمین و آنچه در او بود را مشاهده کرد ، مرد و زنى را ‏در حال #زنا دید ، همان لحظه نفرین کرد ، پس هر دو هلاک شدند ، سپس دو نفر دیگر را در ‏آن حال دید ، باز نفرین کرد هر دو نابود شدند ، چون دو نفر دیگر را در آن حال دید و ‏خواست نفرین کند به او #وحى شد : # ابراهیم نفرین خود را ,ابراهیم ...ادامه مطلب

  • من از عمر سعد شدن میترسم

  • #تلنگردر حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم.اول: امام حسین (ع)حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.تا آخر می‌‌ایستد.خودش و فرزندانش شهید می‌شوند.هزینه انتخابش را می‌‌دهد و به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهد.از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌...دوم: یزید همه را تسلیم می‌خواهد.مخالف را تحمل نمی‌‌کند.سرِ حرفش می‌‌ایستد.نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد.بی‌ آبرویی را به جان میخرد تا به چیزی که می‌‌خواهد برسدسوم: ع, ...ادامه مطلب

  • زندگی من معجزه ستارالعیوب است

  • #داستانک_معنوی عباسقلی خان در مشهد بازار معروفی دارد. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارالایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. واقف بر خیر، و واقف در خیر. به او خبر داده بودند در حوزه علمیه‌ای که با پول او ساخته شده، طلبه‌ای شراب می‌خورد!!!ناگهان همهمه‌ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می‌زدند حاج عباسقلی است. در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است. عباسقلی خان یکسره به حج,ستارالعیوب ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها