داستانک معنوی وقتی #ادیسون به وجود #خدا و کارگردانی برای این جهان،اعتراف می کندادیسون خیلی آدم کندذهنی بود، یک دفعه برق قطار را دست او داده بودند که نظام بدهد، اشتباه کرد! لوکوموتیوران وقتی حرکت قطار آهسته شد، آمد و زیر بغل ادیسون را گرفت و بلند کرد، از پنجرهٔ قطار در بیابان پرت کرد و گفت: برو گمشو احمق! قطار هم رفت، اما ناامید نشد، نشست و خواند، تجربه کرد، آزمایش کرد و فکرش را بهکار انداخت، صدتا اختراع به نامش ثبت شد.کسی برای ادیسون نوشت که حالا با این علمت، با این دانش، با این صدتا اختراع، خدا را قبول داری؟ آیا واقعاً عالَم خدا دارد؟ گفت از این بپرسیم، بالاخره اگر این گفت عالَم خدا ندارد، ما هم بیخدا بشویم، چون این خیلی میفهمد.ادیسون نامه را خواند و خندید، جواب نوشت: یکبار د,کارگردان ...ادامه مطلب