از صف نانوایی تا سفر خدایی

ساخت وبلاگ


داستانک معنوی


از صف نانوایی تا سفر خدایی


 

توی صف نانوایی جلوتر از من یه آقایی با پسر کنجکاوش ایستاده بودند.

 پسر کوچولو هی سوال می کرد و باباش هم ، یا جواب می داد  و یا می پیچوند .

آقا شاطر که می خواست خمیر تازه درست کنه ، آرد رو ریخت توی ماشین

خمیرگیری و شیر آب رو هم باز کرد روش. همون جوری که 

و آرد رو به هم می زد ، آقا شاطر هم داشت با دست کمک می کرد تا آرد کاملا با آب

 قاطی بشه و آب داخل  ذرات آرد نفوذ کنه .

پسر کوچولو هم که دقیقا داشت نگاه می کرد، پرسید:

بابا، آقا شاطر داره چیکار می کنه ؟

باباش گفت :داره خمیر درست می کنه .

پسرک گفت: خمیر درست می کنه یعنی چی ؟

باباش گفت: داره آرد رو قاطی آب  می کنه تا خیس بشه و تبدیل به خمیر بشه .

 پسرک گفت: بعدش چی؟

پدر گفت: بعدش خمیر رو تکه تکه می کنن و چونه می گیره و بعد صافش می کنه و


می ذاره داخل تنور، زیر حرارت آتش تا پخته بشه. 

پسرهسری تکون داد و گفت: بابا پخته بشه یعنی چی؟ 

  باباهه گفت: یعنی این که آقای شاطر خمیر رو داخل تنور زیر حرارت می گذاره


تا  آب خمیر گرفته بشه و نون خوشمزه درست بشه .

پسره کمی فکر کرد و گفت :

 این دیگه چه کاریه بابا جون؟ مگه شاطره  بیکاره ؟ اول آب قاطی آرد می کنه تا خمیر

درست بشه ،بعدش هم خمیر رو می ذاره توی حرارت تا آبش گرفته بشه . یعنی آبی

 که خودش قاطی کرده، پس بگیره ؟

بابای بیچاره  هم که داشت کلافه می شد ،

کمی رفت توی فکر که چه جوری جواب بده ،


داشت مِن مِن می کرد که صدایی از ته صف به داداش رسید .

صدا،صدای یه پیر زن نق نقو بود.از اونایی که مدام با خودشون حرف می زنن. با یه 

قیافه ی حق به جانبی می گفت:

ننه !! این چه وضعشه ،ترافیک و گرانی کمر مردم رو خم کرده آقا ،


تازه بازم بدتر میشه با هدف بندی رایانه ها !!! 

دیشب اون اقای کراواتیه توی خود تلویزیون می گفت که گرسنگی و قحطی میاد و

رژیم سرنگون میشه. یکی نیست به این احمدی نژاد بگه ننه ! تو با این کارهات

 مملکت رو که هیچ چی ، فلسفه ی خلقت رو هم زیر سوال می بری.

پیرزنه بعدش گفت: خدایا منو بکش ! جوون مرگم کن !! تا نبینم اوضاع بعد هدف بندی رو !!! 

تا گفت: خدایا منو بکش ، پسره گفت: بابا! آدم بمیره، کجا میره ؟!

باباش که هنوز گیر سوال قبلی بودف جواب داد:

انسان که می میره ، اگه آدم خوبی باشه و گناه نکرده باشه


یا با توبه از دنیا رفته باشه ، میره پیش خدا

پسر گفت: پیش خدا ؟ چه قدر خوب !

بعد گفت: بابا ،آدم قبل از این که بیاد توی این دنیا کجا بوده ؟

پدرش هم که دید من و چند نفر دیگه هم داریم گوش می دیم، کمی جدی شد  و گفت :


انسان قبل از این که بیاد توی این دنیا، پیش خدا بوده.

پسر  بلافاصله گفت: این چه کاریه ؟! خدا مگه بیکار بوده انسان رو که  پیش خدا بوده 

میاره این دنیا ، هزار تا مشکل و امتحان و مصیبت … تازه اگه تونست گناه نکنه و اگه

هم گناه کرد با توبه از دنیا بره، باز انسان برمی گرده پیش خدا . یعنی برمی گرده 

جایی که قبلا بوده. چرا بابا؟

پدره خواست جوابی بده، ولی دیدم داره یواش یواش قاط می زنه که


این بار هم آقا شاطره به دادش رسید و گفت: آقا چند تا نون می خواستی ؟

اون هم گفت: ۱۵ تا، آقا شاطر، خدا پدرتو بیامرزه راحتم کردی!!!

پدر و پسر رفتند . و  منم  ذهنم شدیدا مشغول سوال های پسره بود.

به ذهنم می اومد که جایی سوال ها و جواباشونو دیدم کمی که تمرکز کردم، یادم

اومد اتفاقا مثال پخت نان و خلقت و بازگشت انسان رو توی جزوه فطرت استاد

بزرگوارمون دیده ام . استاد  مثال آورده بود همون جوری که برای رسیدن نان  به

خوشمزگی ،بایستی مسیر تکامل و تربیتی آرد ، با قاطی شدن آب و ورز دادن و زیر 

آتش قرار گرفتن و خروج آب اضافه شده  پیموده شود ،  در مورد انسان هم بایستی

برای درک لذت همنشینی و قرابت خدا مسیر تربیتی و تکامل توسط خود انسان ، با

آمدن به این دنیا و گرفتاری ها و امتحانات و سوختن های دنیوی و برزخی پیموده  شود.

تا زمانی که انسان این بار به خدا می رسد،  این حس برایش باز شده باشد که لذت 

همنشینی و با خدا بودن رو بفهمد .

توی این فکرها بودم که آقا شاطر گفت: عاشق کجایی ؟

گفتم :با منی؟ !!! 

می خوام برگردم توی مسیر اگه خدا بخواد !!!!



کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

معجزات علمی قرآن کریم 3...
ما را در سایت معجزات علمی قرآن کریم 3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edeniza بازدید : 155 تاريخ : جمعه 29 بهمن 1395 ساعت: 8:13